به این تصویر نگاه کنید چه میبینید؟ جز چند درخت و آسمان و رنگ زیبا و ترکیب جالب یک منظره؟
اما حالا نگاهتان را کمی مفهومی ترکنید شاخه های وسط را ببینید شکل یک خرس را در تصویر مشاهده می کنید. از این به بعد هرگاه به این تصویر نگاه بیندازید قبل درختان و آسمان و ترکیب زیبای آنها، خرس را خواهید یافت. چه اتفاقی افتاده است؟ چرا قبل این را نمی دیدید؟ چون ذهنیت شما تمرکز نیافته بود و از این به بعد ذهن با پیشفرض به سراغ تصویر فوق آمده است. واقعیتهای زندگی ما اینگونه اند. واقعیات سیاسی اجتماعی هم به همین شکل عمل می کنند. جنبشهای عدالت خواهانه و حق طلبانه، بزگترین اثری که دارند این است که یک تصویر نو و جدید به جامعه عرضه می کنند. دیگر براحتی نمی توان افکار عامه مردم را فریب داد. این جنبشها در طول تاریخ از اذهان افراد عبور کرده و به یک فرهنگ تبدیل شده و با گذشت زمان یک تمدن را می سازد. امیدوارم توانسته باشم به برخی حقائق که این روزها در حال شکل گیری است اشاره کرده باشم. العاقل یکفیه الاشاره...
رودرواسی سیاسی زمانی رخ می دهد که منافع شخصی با منفعت جمعی در تعارض بیفتد. یا باید از خود گذشت تا به هدف اجتماعی رسید و یا باید یک جامعه را قربانی نمود تا خود بماند. این واقعیت در بسیاری از اوقات اتفاق می افتد و بطور جدی افراد را درگیر می کند. اینجاست که باید «خود» را قربانی نمود. اینجاست که معنای واقعی ایثار خودی نشان می دهد و اینجاست که حق پای بر دوش منفعت می نهد و همه تشنگان حقیقت را سیراب می کند. ما نسلی هستیم که پطرس فداکار را بیشتر از حسین فهمیده فهمیدیم!؟ چرا؟
بگذار این درد عمیق به زمانی دیگر
اما در ایام انتخابات رودرواسیهای سیاسی بیشتر از هر زمانی اتفاق می افتد. فدا کردن حق برای منفعت، شیوه دیرینه ای است اینجاست که پیام می فرستند: ما با شما هستیم اما نمی توانیم در جمعتان حضور یابیم. و ما از این جمله زخمی عمیق بر دل داریم. چرا که این جمله جواب منفعت طلبان به سید و سالار شهیدان علیه السلام بود.
از شلغمفروشی تا غازچرانی
شلغم فروشی شغل شریفی است اما خدا نکند یک شلغم فروش بخواهد برود سراغ شغل طلافروشی! طلافروشان معیار ارزها را تعیین می کنند و شخصی نمی اندیشند بلکه گسترده تر از محله، شهر و کشورش می اندیشند. اما شلغم فروش فقط منافع شخصی را می بیند و برایش فرقی ندارد در محله، شهر و کشورش چه می گذرد. شلغم فروشانی که برای آزمون طلافروشی خود را آماده می کنند وعده های کیلوئی و حرفهای بی ربط زیادی می زنند. اما این دست افراد گاهی موفق به این شغل شریف نمی شوند و گاهی هم وارد طلافروشی می شوند اما چون نمی توانند تأثیری بر قیمت شلغم بگذارند ناچار پس از طلافروشی دوباره به شغل خود برمی گردند اما غالبا بجای شلغم فروشی می روند سراغ غازچرانی چون نقدتر از شلغم فروشی است. غازچرانی دقیقا شغل افرادی است که نه اهل زحمت کشت و فروش شلغم هستند و نه کیاست طلافروشی دارند...
تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت
این روزها فضای جالبی بر شهرها و روستاها حاکم است. اگر در جائی دیدی میهمانی عمومی است و دعوت به چلوکباب شدی تعجب مکن، اگر سیمکارت رایگان و شارژ مجانی، استکان و لیوان و... با چاشنی لبخند به تو هدیه شد شگفت زده مشو وانگهی اگر پست خاصی هم به تو وعده داده شد باز هم تعجب مکن. بستگی به این دارد که تو را چقدر ارزش گذاری کردهاند. اینان چقدر دلسوز تو و شهر و مملکتت هستند. چه انسانهای سخاوتندی در آستانه انتخابات پیدا میشوند.
برایشان تفاوت ندارد که به شعور انسانها توهین کنند و رأی را اینگونه ذلیلانه بخرند. اما گروهی دیگر تعجب برانگیزتر از اینان هستند عزتمندانه و مقتدرانه بدون تبلیغ و وعده وارد شده اند و قلوب بسیاری را فتح کرده اند و با اکراه و اجبار، تن به حضور در این عرصه داده اند. ایجا معنای ان العزه لله چه زیبا تجلی می یابد. راستی! تفاوت تشنگان قدرت و ثروت و شهرت با شیفتگان خدمت چقدر زیاد است. یک علامت کاندیدای شیفته خدمت این است که واضح و صریح اعلام کند که: «افرادی که به نام من به مردم اقلام تبلیغی می دهند خودشان بیشعورند که به شعور مردم توهین می کنند.» ما منتظر این کلام در ایام تبلیغ هستیم تا بتوانیم شیفته خدمت را از تشنه قدرت باز شناسیم و این توقع زیادی نیست...
مذاکرات هسته ای به جائی رسیده که برای عدهای زمینه خوشحالی ایجاد کرده است و برای برخی ها هم بهانه ای برای تسویه حسابهای سیاسی شده است.
اما چند نکته را باید مد نظر داشت:
1. ذوق زدگی اروپائیها را نمیتوان در این توافق انکار کرد. انگار آنها بیشتر از ما نیاز به این مذاکرات دارند.
2. اینکه امروز اروپائیها تن به احترام متقابل دادهاند حاصل تلاشهای بی وقفه ایست که در دولت قبل انجام شد و اروپائیها را به شدت به عقد رانده بود.
3. ما در این ده ساله ای که درگیر این برنامه هسته ای بودهایم دستاوردهائی داشتیم که غیر قابل انکار است؛ ما بهترین تریبونهای تبلیغاتی دنیا را برای تبلیغ خود و تبلیغ پیشرفت علمیمان به کار گرفتیم. ما حرف حساب را به همه دنیا رساندیم و ظالمانه بودن تحریمهایمان را تمام دنیا فهمیدند. مااثباتکردیمکهآمریکائیهاغیرقابلاعتمادند. ما به اطاعت رهبر عزیزمان سیدعلی بسیار شاد و خورسندیم و اگر الان هم امتیاز دادیم دلخوشیم که؛ تا تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور.
4. فرصت خوبی برای اثبات کارآمدی مذاکرات فراهم شده است و ما تا شش ماه دیگر هم منتظر میمانیم ببینیم آیا همه تحریمهای ظالمانه برطرف خواهد شد یا اینکه دوباره مذاکرهای دیگر میطلبد. اگر این مذاکرات برای ما رفع تحریمها را به دنبال داشته باشد برای غربیها فروختن ژست ابرقدرتی خواهد بود. و فقط در این صورت برد برد معنا دارد.